معرفی کتاب ها ( کتاب بیستم و چهارم و آخرین کتاب - هنر الفبا )
با مرگ هرژه در 1983 داستان این کتاب نیمه کاره رها میشه و با توجه با وصیت هرژه که داستان های تن تن رو کسی ادامه نده تا 3 سال این داستان نصفه کاره مونددر سال 1986 قسمت هایی ناقص ار کتاب چاپ شد تا اینکه در 2004 کتاب توسط دستیاران هرژه نوشته شد و بعد از این کتاب پرونده ی موفق ترین کمیک تاریخ بسته
شد.
کاپیتان هادوک به پیشنهاد کاستافیوره یکی از آثار هنری نمایشگاه هنر الفبا که توسط راموناش هنرمند و نقّاش جامائیکایی خلق شده را خریداری و مدیر آن نمایشگاه به نام فورکار از کاپیتان درخواست ملاقات با تن تن را میکند. در همان روز ژان ژاک موناستیر هنرمند و مجسمهساز فرانسوی در حوالی سواحل اسکاتلند به همراه قایق تفریحی خود ناپدید میشود و هم چنین در این بین امیر بن کالیش اذاب و فرزندش شاهزاده عبدالله در اروپا به سر میبرند و مشغول خریدهای هنری هستند، و فردای آن روز که روز ملاقات تن تن با آقای فورکار بوده جسد سوختهٔ وی را به همراه اتومبیلش در بستر یک رودخانه خشک شده پیدا میکنند. تن تن به مرگ وی مظنون شده و تحقیقات خود را آغاز میکند و در این راه چندین بار تهدید شده و مورد سوءقصد قرار میگیرد سرانجام متوجه میشود که اعضای یک گروه مذهبی که کاستافیوره به تازگی در آن عضو شده است، در این ماجرا دست دارند، و به همین منظور و به دعوت کاستافیوره راهی ایشیا جزیرهای خوش آب و هوا و سرسبز در ناپل ایتالیا میشود و همان جا بار دیگر توسط اشخاصی ناشناس تهدید میشود و همان روز هم به ویلای اندادین آکاس مغناطیس کار مشهور و سردسته گروه مذهبی میرود و آن جا با کاستافیوره، امیر بن کالیش اذاب و فرزندش شاهزاده عبدالله، چند تن از هنرمندان و بازیگران مشهور ایتالیایی، راموناش، آقای گیبونز و آقای تریکلر روبرو میشود و شب را نیز به همراه کاپیتان هادوک در همان جا می گذراند و نیمههای شب به حمل و نقلهایی که در نزدیکی انباری ویلا انجام میگیرد مشکوک میشود و برای سر در آوردن از ماجرا به همراه میلو به انباری میرود و با مجسمهها و نقّاشیهایی که اثر بزرگان هنری بودند روبرو میشود و متوجّه میگردد همگی تقلّبی هستند همان لحظه آکاس به همراه مزدورانش سر میرسد و تن تن را دستگیر کرده و برای او تعریف میکند که همه این کارها توسط راموناش و به سرپرستی خود (آکاس) و افرادش تهیه شده و بسیاری از هنرمندان و هنرشناسان نیز آن را تأیید نمودهاند و هم چنین اعتراف میکند قتل موناستیر و فورکار به دست افرادش انجام شده چون آنها به راز آثار هنری تقلّبی وی پی پرده بودند سپس تصمیم میگیرد تن تن را به وسیله پلی استر به مجسّمه تبدیل نمایند و او را نیز به عنوان یکی از آثار هنری معرفی کنند امّا در همان لحظه کاپیتان که توسط میلو باخبر شده بود سرمی رسد و تن تن را نجات میدهد و میخواهند از ویلا فرار کنند که توسط افراد آکاس دستگیر شده و آکاس چهره واقعی خود را آشکار میکند و معلوم می شودوی همان شخصیت خبیث و بدطینت داستانهای تن تن یعنی روبرتو راستاپاپولوس است که با کمی جرّاحی پلاستیک و اجیر کردن چند تبهکار دوباره به کارهای خلاف را از سرگرفته .
او تصمیم به قتل تن تن و کاپیتان هادوک میگیرد امّا در همان لحظه پلیس که توسط ایگور واگنر پیانیست خانم کاستافیوره باخبر شده بود سرمی رسد و پس از زدوخوردی کوتاه همدستان راستاپاپولوس را دستگیر میکند امّا راستاپاپولوس موفّق به فرار میشود و تن تن و کاپیتان را نیز همراه خود به کوهستان میبرد و تصمیم به اعدام آنها میگیرد و در همین لحظه پلیس کوهستان را محاصره میکند و از راستاپاپولوس میخواهد خود را تسلیم کند امّا راستاپاپولوس پلیس را تهدید میکند که در صورت ادامه تعقیب وی تن تن و کاپیتان را خواهد کشت و به نصیحتهای تن تن و کاپیتان مبنی بر اینکه خود را تسلیم پلیس کند نیز گوش نمیدهد و به آنها میگوید بعد از کشتن شما دو نفر خودکشی میکنم و در حالی که داشت تن تن و کاپیتان را اعدام میکرد توسط راموناش که او را تا کوهستان تعقیب کرده بود به درّه پرتاب میشود و به هلاکت میرسد و تن تن و کاپیتان نجات مییابند راموناش نیز به آنها میگوید به علّت فقر و گرسنگی به راستاپاپولوس پیوسته بود و از همان زمان تبدیل به یک هنرمند مشهور شد. سرانجام ویلای راستاپاپولوس توسط دولت ایتالیا و به منظور تشکّر و قدردانی به تن تن و کاپیتان هادوک تعلّق میگیرد و آنها به مارلین اسپایک برمی گردند و با ساخته شدن یک تندیس از کاپیتان توسط راموناش پرونده محبوب ترین و پرفروش ترین کتاب جهان نیز بسته میشود.
منبع : Wikipedia